مهدی
زرتشت، روزنامهنگار مقیم قزاقستان
دمبوره
یکی از آلههای محبوب موسیقی در میان برخی ملیتهای آسیای میانه است. عموماً قلمرو
این آله محبوب شامل افغانستان، ازبکستان، آذربایجان، شمال ایران، قزقستان و بطور خیلی
گسترده کشور قزاقستان محسوب میشود.
در
افغانستان، دمبوره موسیقی ملی و فولکلور ملیتهای ترکتبار (هزاره، ازبک، ترکمن، )
به حساب میآید، در شمال ایران دمبوره بیشترین کاربرد و استفاده را در میان مردمانی
دارد که «آذری» و «خاوری1» خوانده میشود، دارد. در ازبکستان همانند سایر ملیتهای
ترکتبار، دمبوره کاربرد وسیع دارد و جز یکی از اسباب مهم موسیقی ازبکها شمرده میشود.
در ترکمنستان نیز دمبوره طرفداران فراوانی دارد و همینطور در کشورهای دیگر شامل کشورهای
آسیای مرکزی؛ اما قزاقستان کشوری است که به دمبوره ارزش زیاد قائل است. دمبوره در قزاقستان
به عنوان محبوبترین و مهمترین آله موسیقی به حساب میآید. میتوان گفت اگر هنر و
صدای دمبوره در روح هر قزاق جاری است، آن قزاق، قزاقتر از همهی قزاقهاست. به عبارت
دیگر، دمبوره جزء هویت مردم قزاق است و بنابراین، آن فرد قزاق که میتواند دمبوره بنوازد،
به این معناست که روح اصیل قزاق در بدناش جاری است.
این
را نیز بایستی یاد آوری کرد که نحوه نواختن یا به عبارت دیگر سبک، در میان همهی مردم
و ملیتهایی که دمبوره جز موسیقی ملی آنهاست یا اینکه کموبیش از جایگاه ویژه در میانشان
برخوردار است، مختلف میباشد. مثلاً آذریها و خاوریهای ایران، به شکل خاص و به روش
خود، دمبوره کوک میکنند، ترکتباران افغانستان به شمول هزارهها، به سبک منحصر خود،
دمبوره مینوازند، قزاقها به روش منحصر به خود، دمبوره مینوازند و خلاصه، سبک واحدی
برای نواختن دمبوره، وجود ندارد. البته این را هم باید گفت که دمبوره در میان تمام
اسباب موسیقی شرقی و غربی از کلاسیک تا مدرن، برای مردماش از جایگاه کاملاً خاص برخوردار
است. مردمی که دمبوره را به عنوان یکی از مهمترین ابزار موسیقی با خود داشتهاند،
یک نوع روح اصیل و میراثی در دمبوره میبینند و دمبوره آله کاملاً خاص و ناب محسوب
میشود.
در
نوشتهی حاضر- همانطور که از عنوان پیداست- سعی خواهم کرد ضمن تشریح و تعریف نحوه نواختن
دمبوره میان دو ملیت قزاق- هزاره، تفاوتهای سبکی آنها را نیز برشمارم. البته این را
هم باید بگویم که نگارنده، کارشناس یا نظریه پرداز موسیقی آنهم دمبوره و سبک کوک آن
نیست. به این خاطر، آنچه در ذیل میآید، کوششی است برای درک و فهم و تحلیل دو سبک.
دمبوره
هزارگی و قزاقی
طوریکه
یادآور شدم، دمبوره ساز و برگ اصلی ملیت هزاره است و میتوان آن را مترادف و مساوی
با هویت و اصلیت مردم هزاره و فرهنگ مردم هزاره معنا کرد. وقتی میگویم دمبوره هزارگی،
به این معناست نیست که خود ابزار، متفاوت از دمبورهای باشد که مثلاً در میان آذریهای
ایران یا قزاقها و یا ترکمنها نواخته میشود، منظورم از دمبوره هزارگی، اشاره مستقیم
به سبک است. همینطور، اگر میگویم دمبوره قزاقی، اشاره مستقیم به سبک دمبوره، در میان
ملیت قزاق است.
در
دمبوره هزارگی، نوازندگان دمبوره را- بسته به بافت سنتی و فرهنگی و اجتماعی جامعه-
گروه خاص تشکیل میدهد. دمبوره نوازان، معمولاً افراد جوان و کم سنوسال هستند، آنها
دارای روحیه شادتر و سنتشکنانهتر از دیگراناند، همهی آنها با نواختن دمبوره، به
برداشت عوام سنتهای حاکم را میشکنند. زیرا واقعیت این است که ساز دمبوره در میان
جوامع دینی و روحانیون مذهبی هزاره، از قدیمالایام حتا تا اندازهای در زمان حاضر،
یک نوع بدعت به حساب میآید و تلقی چنین افراد براین است که دمبوره در منافات با سنتها
و آموزههای دینی و هنجارهای عام اجتماعی است2؛ اما در میان ملیت قزاق که دمبوره از
جایگاه ویژه برخوردار است، نواختن آن، نه مخاطب خاص میخواهد و نه نوازنده خاص. در
میان ملیت قزاق، دمبورهنواز پیر و جوان هم ندارد. دمبوره همچون موسیقی محبوب و خواستنی،
باب دل همه است: مرد و زن، پیر و جوان و شاه و گدا.
اکنون
تفاوت ساختاری (سبک و نحوه اجرا) دو دمبوره هزارگی و قزاقی را بر می شمارم:
هنرمندان
و نوازندگان دمبوره هزارگی، برای دمبوره نُت، نمینویسند. آنها همهی سبکها را در
ذهنشان حفظ دارند و و بنابراین، در زمان اجرای سبک، هیچ کاغذی با خود ندارند. اما
دمبوره نوازان قزاقی، برای دمبوره اغلب نت مینویسند و در کنسرتها و در همراهی از
ارکسترها، از روی کاغذ، مینوازند.
نوازندگان
دمبوره هزارگی، همیشه و بر طبق اصول، در همخوانی و همراهی از صدای دمبوره آواز میخوانند.
در میان هزارهها، دمبوره هیچ وقت به تنهایی نواخته نمیشود. در جریان نواختن دمبوره،
یا نوازنده یا هم یک خواننده، میخواند؛ اما در دمبوره قزاقی، چنین چیزی به ندرت دیده
میشود و میشود گفت که در اصول دمبوره قزاقی، آواز وجود ندارد یا دستکم میتوانیم
این طور بگویم که در اصول کلی دمبوره قزاقی، آواز حتمی نیست. در قزاقستان، معمولاً
دمبوره بیآواز و به صورت تکصدا، نواخته میشود.
طرز
نواختن دمبوره هزارگی و قزاقی نیز متفاوت است. هنرمندان و نوازندگان دمبوره هزارگی،
معمولاً دمبوره را با سه انگشت و یا حتا بیشتر از آن، مینوازند؛ در حالی که این روش
در میان نوازندگان و هنرمندان قزاق، زیاد معمول نیست. آنها معمولاً با یک انگشت و حد
اکثر دو انگشت و بیشتر به صورت یکهتار، خیلی ظریف و نازک مینوازند.
دمبوره
چیهای کلاسیک هزاره، عموماً سعی کردهاند دمبوره را با هیچ ساز دیگر، مخلوط نسازند.
آنها اصرار دارند دمبوره اصیل، باید به تنهایی و در همنوای با تنها خودش، نواخته شود.
برای همین صفدر توکلی به عنوان پدر دمبوره هزارگی، تمام قطعاتی را که اجرا کرده، با
تنها دمبوره اجرا کرده است و در ترانههای او، هیچ صدایی جز صدای دمبوره وجود ندارد.
البته هنرمندان جوان هزاره، سعی کردهاند دمبوره را با سازهای دیگر، مخلوط کنند و به
این طریق سبک جدیدی از دمبورهنوازی را پیاده کنند؛ اما در میان دمبوره چیهای قزاق،
این شروطی کمتر دیده میشود. امروزه، در کنسرتهای بزرگ، عموماً دمبوره با همنوایی
یک ارکستر، با ویولن یا پیانو یا... تلفیق و مخلوط میشود. یعنی دمبوره چیهای قزاق-
تاجایی که مشاهده کردم- اصرار بر تکنوایی و تکصدایی دمبوره ندارند.
در
میان هزارهها دمبوره بیشتر رنگ و بوی غیر رسمی دارد. به عبارت دیگر، دمبوره اسباب
محفل دوستانه است. اما در این شکی نیست که دمبوره، با رگ و خون مردم هزاره آمیخته است
و اکنون، بخشی از هویت هزارههاست؛ اما در میان قزاقها، دمبوره بیشتر رنگ و بوی رسمی
و جنبه ملی دارد و مثلاً در کنسرتهای رسمی همزمان با مناسبتهای خاص مثلاً روز استقلال قزاقستان یا جشن نوروزی یا... نواخته
میشود.
تفاوتهایی
را که برشمردم، هیچگاه مطلق نیست. تلاشی است در راستای فهم و مقایسه دو سبک و یک آله
میان دو ملیتی که در واقع یک همخون و یک نژاداند. بنابراین، در اخیر، گفته میتوانم
که با تمام تفاوتهای ساختاری و سبکی در دو دمبوره هزاره و قزاق، اما یک روح ملی مشترک
میان او دو موجود است. تفاوتها در سبک، کاملاً یک موضوع ساده و طبیعی است. آنچه این
دو دمبوره را به هم نزدیک و یکی میکند، روح هویتبخشی است. دمبوره در میان دو ملیت
قزاق و هزاره، مساوی به هویت آنهاست.
--------------------------------
1- خاوری
ها به مردمی گفته می شود که عمولاً در شمال ایران و بیشتر در استان خراسان و مرکز آن
شهر(مشهد) زندگی می کنند. خاوری ها در اصل هزاره هستند که سالها قبل و بیشتر در زمان
قتل عام و نسل کشی عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱)
شاه وقت افغانستان، از کشورشان مهاجرت کردند و در ایران ساکن
شدند. در اسناد معتبر تاریخی در مورد این جنایت تاریخی نوشته شده است که عبدالرحمن
«62%» هزاره ها را قتل عام کرد و هزاران خانواده هزاره از افغانستان فرار کردند که
خاوری های ایران، بخشی از آنهاست.
2- کسانی
که موسیقی را ناهنجار یا حرام می دانند، ملاهای کهنه اند. در حالی که روحانیون جوان
و تحصیل کرده، نه تنها دمبوره و همه ی موسیقی را حرام نمی دانند، بلکه گام به گام همه،
در پیشرفت آن تلاش می ورزند.
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر