۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

هزاره و قزاق؛ یک دمبوره دو سبک


مهدی زرتشت، روزنامه‏نگار مقیم قزاقستان

دمبوره یکی از آله‏های محبوب موسیقی در میان برخی ملیت‏های آسیای میانه است. عموماً قلمرو این آله محبوب شامل افغانستان، ازبکستان، آذربایجان، شمال ایران، قزقستان و بطور خیلی گسترده کشور قزاقستان محسوب می‏شود.
در افغانستان، دمبوره موسیقی ملی و فولکلور ملیت‏های ترک‏تبار (هزاره، ازبک، ترکمن، ) به حساب می‏آید، در شمال ایران دمبوره بیشترین کاربرد و استفاده را در میان مردمانی دارد که «آذری» و «خاوری1» خوانده می‏شود، دارد. در ازبکستان همانند سایر ملیت‏های ترک‏تبار، دمبوره کاربرد وسیع دارد و جز یکی از اسباب مهم موسیقی ازبک‏ها شمرده می‏شود. در ترکمنستان نیز دمبوره طرفداران فراوانی دارد و همین‏طور در کشورهای دیگر شامل کشورهای آسیای مرکزی؛ اما قزاقستان کشوری است که به دمبوره ارزش زیاد قائل است. دمبوره در قزاقستان به عنوان محبوب‏ترین و مهم‏ترین آله موسیقی به حساب می‏آید. می‏توان گفت اگر هنر و صدای دمبوره در روح هر قزاق جاری است، آن قزاق، قزاق‏تر از همه‏ی قزاق‏هاست. به عبارت دیگر، دمبوره جزء هویت مردم قزاق است و بنابراین، آن فرد قزاق که می‏تواند دمبوره بنوازد، به این معناست که روح اصیل قزاق در بدن‏اش جاری است.
این را نیز بایستی یاد آوری کرد که نحوه نواختن یا به عبارت دیگر سبک، در میان همه‏ی مردم و ملیت‏هایی که دمبوره جز موسیقی ملی آنهاست یا این‏که کم‏وبیش از جایگاه ویژه در میان‏شان برخوردار است، مختلف می‏باشد. مثلاً آذری‏ها و خاوری‏های ایران، به شکل خاص و به روش خود، دمبوره کوک می‏کنند، ترک‏تباران افغانستان به شمول هزاره‏ها، به سبک منحصر خود، دمبوره می‏نوازند، قزاق‏ها به روش منحصر به خود، دمبوره می‏نوازند و خلاصه، سبک واحدی برای نواختن دمبوره، وجود ندارد. البته این را هم باید گفت که دمبوره در میان تمام اسباب موسیقی شرقی و غربی از کلاسیک تا مدرن، برای مردم‏اش از جایگاه کاملاً خاص برخوردار است. مردمی که دمبوره را به عنوان یکی از مهم‏ترین ابزار موسیقی با خود داشته‏اند، یک نوع روح اصیل و میراثی در دمبوره می‏بینند و دمبوره آله کاملاً خاص و ناب محسوب می‏شود.
در نوشته‏ی حاضر- همانطور که از عنوان پیداست- سعی خواهم کرد ضمن تشریح و تعریف نحوه نواختن دمبوره میان دو ملیت قزاق- هزاره، تفاوت‏های سبکی آنها را نیز برشمارم. البته این را هم باید بگویم که نگارنده، کارشناس یا نظریه پرداز موسیقی آنهم دمبوره و سبک کوک آن نیست. به این خاطر، آنچه در ذیل می‏آید، کوششی است برای درک و فهم و تحلیل دو سبک.
دمبوره هزارگی و قزاقی
طوری‏که یادآور شدم، دمبوره ساز و برگ اصلی ملیت هزاره است و می‏توان آن را مترادف و مساوی با هویت و اصلیت مردم هزاره و فرهنگ مردم هزاره معنا کرد. وقتی می‏گویم دمبوره هزارگی، به این معناست نیست که خود ابزار، متفاوت از دمبوره‏ای باشد که مثلاً در میان آذری‏های ایران یا قزاق‏ها و یا ترکمن‏ها نواخته می‏شود، منظورم از دمبوره هزارگی، اشاره مستقیم به سبک است. همین‏طور، اگر می‏گویم دمبوره قزاقی، اشاره مستقیم به سبک دمبوره، در میان ملیت قزاق است.
در دمبوره هزارگی، نوازندگان دمبوره را- بسته به بافت سنتی و فرهنگی و اجتماعی جامعه- گروه خاص تشکیل می‏دهد. دمبوره نوازان، معمولاً افراد جوان و کم سن‏وسال هستند، آنها دارای روحیه شادتر و سنت‏شکنانه‏تر از دیگران‏اند، همه‏ی آنها با نواختن دمبوره، به برداشت عوام سنت‏های حاکم را می‏شکنند. زیرا واقعیت این است که ساز دمبوره در میان جوامع دینی و روحانیون مذهبی هزاره، از قدیم‏الایام حتا تا اندازه‏ای در زمان حاضر، یک نوع بدعت به حساب می‏آید و تلقی چنین افراد براین است که دمبوره در منافات با سنت‏ها و آموزه‏های دینی و هنجارهای عام اجتماعی است2؛ اما در میان ملیت قزاق که دمبوره از جایگاه ویژه برخوردار است، نواختن آن، نه مخاطب خاص می‏خواهد و نه نوازنده خاص. در میان ملیت قزاق، دمبوره‏نواز پیر و جوان هم ندارد. دمبوره همچون موسیقی محبوب و خواستنی، باب دل همه است: مرد و زن، پیر و جوان و شاه و گدا.
اکنون تفاوت ساختاری (سبک و نحوه اجرا) دو دمبوره هزارگی و قزاقی را بر می شمارم:
هنرمندان و نوازندگان دمبوره هزارگی، برای دمبوره نُت، نمی‏نویسند. آنها همه‏ی سبک‏ها را در ذهن‏شان حفظ دارند و و بنابراین، در زمان اجرای سبک، هیچ کاغذی با خود ندارند. اما دمبوره نوازان قزاقی، برای دمبوره اغلب نت می‏نویسند و در کنسرت‏ها و در همراهی از ارکسترها، از روی کاغذ، می‏نوازند.
نوازندگان دمبوره هزارگی، همیشه و بر طبق اصول، در همخوانی و همراهی از صدای دمبوره آواز می‏خوانند. در میان هزاره‏ها، دمبوره هیچ وقت به تنهایی نواخته نمی‏شود. در جریان نواختن دمبوره، یا نوازنده یا هم یک خواننده، می‏خواند؛ اما در دمبوره قزاقی، چنین چیزی به ندرت دیده می‏شود و می‏شود گفت که در اصول دمبوره قزاقی، آواز وجود ندارد یا دستکم می‏توانیم این طور بگویم که در اصول کلی دمبوره قزاقی، آواز حتمی نیست. در قزاقستان، معمولاً دمبوره بی‏آواز و به صورت تک‏صدا، نواخته می‏شود.
طرز نواختن دمبوره هزارگی و قزاقی نیز متفاوت است. هنرمندان و نوازندگان دمبوره هزارگی، معمولاً دمبوره را با سه انگشت و یا حتا بیشتر از آن، می‏نوازند؛ در حالی که این روش در میان نوازندگان و هنرمندان قزاق، زیاد معمول نیست. آنها معمولاً با یک انگشت و حد اکثر دو انگشت و بیشتر به صورت یکه‏تار، خیلی ظریف و نازک می‏نوازند.
دمبوره چی‏های کلاسیک هزاره، عموماً سعی کرده‏اند دمبوره را با هیچ ساز دیگر، مخلوط نسازند. آنها اصرار دارند دمبوره اصیل، باید به تنهایی و در همنوای با تنها خودش، نواخته شود. برای همین صفدر توکلی به عنوان پدر دمبوره هزارگی، تمام قطعاتی را که اجرا کرده، با تنها دمبوره اجرا کرده است و در ترانه‏های او، هیچ صدایی جز صدای دمبوره وجود ندارد. البته هنرمندان جوان هزاره، سعی کرده‏اند دمبوره را با سازهای دیگر، مخلوط کنند و به این طریق سبک جدیدی از دمبوره‏نوازی را پیاده کنند؛ اما در میان دمبوره چی‏های قزاق، این شروطی کمتر دیده می‏شود. امروزه، در کنسرت‏های بزرگ، عموماً دمبوره با همنوایی یک ارکستر، با ویولن یا پیانو یا... تلفیق و مخلوط می‏شود. یعنی دمبوره چی‏های قزاق- تاجایی که مشاهده کردم- اصرار بر تک‏نوایی و تک‏صدایی دمبوره ندارند.
در میان هزاره‏ها دمبوره بیشتر رنگ و بوی غیر رسمی دارد. به عبارت دیگر، دمبوره اسباب محفل دوستانه است. اما در این شکی نیست که دمبوره، با رگ و خون مردم هزاره آمیخته است و اکنون، بخشی از هویت هزاره‏هاست؛ اما در میان قزاق‏ها، دمبوره بیشتر رنگ و بوی رسمی و جنبه ملی دارد و مثلاً در کنسرت‏های رسمی هم‏زمان با مناسبت‏های خاص مثلاً  روز استقلال قزاقستان یا جشن نوروزی یا... نواخته می‏شود.
تفاوت‏هایی را که برشمردم، هیچ‏گاه مطلق نیست. تلاشی است در راستای فهم و مقایسه دو سبک و یک آله میان دو ملیتی که در واقع یک همخون و یک نژاد‏اند. بنابراین، در اخیر، گفته می‏توانم که با تمام تفاوت‏های ساختاری و سبکی در دو دمبوره هزاره و قزاق، اما یک روح ملی مشترک میان او دو موجود است. تفاوت‏ها در سبک، کاملاً یک موضوع ساده و طبیعی است. آنچه این دو دمبوره را به هم نزدیک و یکی می‏کند، روح هویت‏بخشی است. دمبوره در میان دو ملیت قزاق و هزاره، مساوی به هویت آنهاست.
--------------------------------
1- خاوری ها به مردمی گفته می شود که عمولاً در شمال ایران و بیشتر در استان خراسان و مرکز آن شهر(مشهد) زندگی می کنند. خاوری ها در اصل هزاره هستند که سالها قبل و بیشتر در زمان قتل عام و نسل کشی عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) شاه وقت افغانستان، از کشورشان مهاجرت کردند و در ایران ساکن شدند. در اسناد معتبر تاریخی در مورد این جنایت تاریخی نوشته شده است که عبدالرحمن «62%» هزاره ها را قتل عام کرد و هزاران خانواده هزاره از افغانستان فرار کردند که خاوری های ایران، بخشی از آنهاست.
2- کسانی که موسیقی را ناهنجار یا حرام می دانند، ملاهای کهنه اند. در حالی که روحانیون جوان و تحصیل کرده، نه تنها دمبوره و همه ی موسیقی را حرام نمی دانند، بلکه گام به گام همه، در پیشرفت آن تلاش می ورزند.



هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر