۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

از شیرینی تا اشک حسرت

(سه سال خاطرات تحصیل در کشور قزاقستان)

مهدی زرتشت روزنامه نگار آزاد
автор: Зартошт Махди
содержание: воспоминание от Казахстана в течением три года образования


به جای مقدمه
ساعات بعد از ظهر اوائل خزان سال 1390، هواپیمای حامل دانشجویان افغانستانی در میدان بین المللی آلماتا، فرود آمد. با پاگذاشتن به زمین تا صف ثبت پاسپورت ها، نگاه های دانشجویان افغانستانی همه جا را می پایید: از نظم خدمه ها و کارمندان پلیس و ملکی میدان هوایی تا لوحه های الکترونیکی که انگار به زبان غریبی نوشته شده بودند. مهم تر از همه، آنچه برای من جالب تر از همه چیز بود، حضور زنهای کارمند با نظم و دقت تمام بود. زیرا قبل از آن، من فقط تصور می کردم در کشورهایی که نظم و قانون در آن وجود دارد و دولت رویکرد سختگیرانه ی نسبت به برخی مسائل فرهنگی از جمله نحوه پوشش لباس ندارد، زنان زیباتر از مردان به نظر می رسند. در جریان چهار سال تحصیل در دانشگاه کابل، ما فقط مطالعات پراکنده و معلومات عمومی در ارتباط به نظام های سیاسی داشتیم و از همان زبان، نه تنها من، بلکه بسیاری از هم صنفی ها، گرایش شدیدی به سکولاریسم داشتیم. در طول لحظه هایی که در سالن میدان هوایی آلماتا منتظر ماندیم، همه چیز را ورانداز کردیم. از سالن های تمیز تا کارمندان قانونمند و منظم و تا نحوه‏ی برخورد آنها با یکدیگر و با ما به عنوان دانشجویان خارجی. همه به سادگی، نظر و علاقه‏ی ما را جلب می کرد زیرا آنچه را آنجا مشاهده می کردیم، تفاوت چشمگیری با جامعه، اداره و کارمندان کشور ما داشت. اما از همان لحظه، حسرت سنگین، ذهن و نگاه های ما را غمگین می کرد. زیرا برای دانشجویان آرمانگرای مثل ما، دیدن هر نوع نظم و زیبایی و برابری، اشک عقده می شد و این احساس درونی با حرص تمام آرزوی چنین نظم و زیبایی را در کشور خود مجسم می کرد.
یادم می آید شام، ماشین حامل ما در یکی از خیابان های آرام و زیبای شهر- تولبی بایترسینووا- چرخ زد و پس از لحظه ای، ما با خیلی از نگاه های معنا دار دانشجویان قزاق و خارجی در خوابگاه شماره چهارده دانشگاه کازنو (казахский национальный университет)، تا سالن عمومی بدرقه شدیم. وقتی سفارش‏مان کردند تا در کافه‏ی خوابگاه برای صرف شام برویم، دانشجویان نمی دانستند چطور از چمدانهای‏شان محافظت کنند. انگار نگاه های نگران دانشجویان افغانستانی، توجه مدیر خوابگاه را جلب کرد. این لحظه، نخستین اتفاق جالبی بود که هرگز فراموش نمی کنم: خانم مدیر به یکی از دانشجویان افغانی که یک سال قبل از ما آنجا رفته بود، چیزی گفت. ترجمان ما خطاب به دانشجویان گفت، نگران نباشید چمدانهای تان گم نمی شود. بروید با خیال راحت شام بخورید. البته تقصیر دانشجویان افغانستانی نبود. مطمئن ام نیمی بیشتر از این دانشجویان، خاطراتی زیادی از خوابگاه دانشگاه کابل و سایر خوابگاه های کشور داشتند. اینکه چطور پس از صف نماز جماعت در مسجد خوابگاه، بوت ها و چپلق های نو، گم می شدند و آنهایی هم که چپلق یا بوت نو کسی را می قاپیدند، همه کسانی بودند که نماز جماعت را با خلوص نیت خوانده بودند. (از گفتن واقعیت ها، نباید شرمید.)
بهرحال، اکنون آنجا همه چیز نو و آموختنی بود. از نظم و قوانین تا احساس مسئولیت و از خاطرات تلخ و شیرین خلاصه همه چیز. و کشور قزاقستان برای دانشجوی آرمانگرای مثل من، کاملاً محیط نو و آموزنده ای بود بطوری که قبلاً آمادگی تجربه جدید زندگی را داشتم: آشنایی با یک زبان جدید و همین طور تجربه  و مطالعه‏ی یک فرهنگ غیر افغانی برای من، سند دیگر تحصیلی غیر از دانشگاه محسوب می شد. بنابر این، آنچه را در طول سه سال دیدم، مطالعه و مشاهده کردم، خود کتاب خاطره آموزنده ای است که در ادامه، خیلی فشرده و خلاصه آنها را دسته بندی و تعریف می کنم.

سیاست
یک؛ صلح طلبی: قزاقستان در حدود هفت دهه عضو اتحاد جماهیر شوروی بود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، قزاقستان از جمله آخرین جمهوری‏هایی بود که اعلام استقلال کرد. قزاقستان پس از استقلال، به یمن تلاش های خردمندانه رئیس جمهور نظربایف، سیاست تعامل با جهان را در پیش گرفت. سیاست کلی این کشور، صلح خواهی و تلاش برای استقرار آشتی پایدار و جهت دادن این کشور در این مسیر بود. به همین منظور، پس از استقلال، دولت قزاقستان یکی از مهم ترین پایگاه های اتمی اتحاد شوروی که در منطقه سیمی پلاتنیس در شرق قزاقستان قرار داشت را به کلی تخریب کرد و از بین برد. تعداد زیادی از موشک های اتمی را به کشور روسیه تحویل داد و مقدار چند صد گرام یورانیم ذخیره شده را به ایالات متحده آمریکا تسلیم کرد. این عمل، دو وجه داشت؛ نخست پیام واضح دولت قزاقستان برای حفظ و حراست از صلح جهانی و گامی مهم در راستای آن، دوم؛ پیام صریح برای عرض وجود کشور قزاقستان طوری که با این پیام، آینده صلح طلب این کشور را به جهان اعلام کند. این عقلانی ترین سیاستی بود که دولت پرزدنت نظربایف، اتخاذ کرد. این سیاست ضمن اینکه پیام صلح خواهی را داشت و صلح طلبی را به عنوان معقول ترین راهکار دپلماتیک دولت ها توصیه می کرد، راهکاری بود برای آینده‏ی مصئون کشوری با وسعت بزرگ و جمعیت کم آنهم با رویکرد ناسیونالیسم مثبت. همین عمل دولت نظربایف، توانست به سادگی توجه بسیاری از قدرت های جهانی و همین طور سازمان ملل را به خود جلب کند. از طرف دیگر، حرکت سمبولیک صلح خواهانه، نام نیکی برای دولت قزاقستان خرید و این کشور را نمونه ی کشور صلح خواه، در میان کشورهای جهان، قرار داد. بر همین مبنا، سیاست صلح طلبی دولت نظربایف ادامه یافت طوری که این سیاست با فرهنگ و برخی رسم و عنعنات نیز آمیخته شد. مثلاً جشن پیوند ملیت ها، کثرت گرایی فرهنگی، پرچمی با زمینه صاف آبی و خورشید درخشان در گوشه ای از آن، همه سمبول و بازتاب این سیاست است. علاوه بر همه ی اینها، دولت قزاقستان در پیوند با برخی اتفاقات مهم از جمله «بهار عربی»، مسأله ی سوریه و در اخیر بحران اوکراین، همواره سیاست بی طرفی خود را حفظ کرد و اگر جهت گیری و موضع مشخصی اتخاذ نکرد، به احتمال زیاد از سر احتیاط با رویکرد حفظ اقتدار، موقعیت و کل داشته های ملت قزاقستان بود.

دو؛ دولت قانون گرا: دولت پرزدنت نظربایف، دولت قانونمند است. این قانون است که باعث حفظ نظم شده است. قانونمندی در دولت قزاقستان را می شود در هر نقطه و در هر اداره و نهاد این کشور دید. فساد اداری چندان به چشم نمی خورد زیرا همه ضمن اینکه شعور اخلاقی شان آنها را ملزم به رعایت قانون می کند، از قانون گریزی می هراسند. رعایت قانون در ذهن هر شهروند قزاق، به معنای حفظ حیثیت فردی است. برای همین است که نهادها و ادارات، دانشگاه ها و حتا بازار، کوچه و خیابان ها، منظم، آرام و دلپذیر است.

سه؛ سیکولاریسم: در قانون اساسی دولت قزاقستان، نوشته شده است: جمهوری قزاقستان. قزاقستان اساساً کشور با بیش از شصت درصد مسلمان است؛ اما نخبگان دولتی این کشور از زمان استقلال، سیاست کلی این کشور را بر بنیاد جدایی نهاد دولت از دین و جدایی مذهب از سیاست (سیکولاریسم) بنا نهادند. کشور قزاقستان با جمعیت بیش از شصت درصد مسلمان است. علاوه بر آن، دین مسیحیت و سایر فرقه های دینی- مذهبی، پیروانی دارند؛ بنابر اصول سیکولاریسم، نهادهای دینی با حفظ کثرت گرایی و مسأله احترام به قانون و احترام متقابل به سایر گرایش های اعتقادی و دینی، کار و ساحه عمل شان در چهارچوب خاصی تعریف شده است. نهاد دین حق دخالت در امور سیاست را ندارد. کلیساها در وقت های معین، بدون اینکه حرفی از سیاست بزنند، عبادت خود را انجام می دهند، مسلمانان در مسجد و همین طور سایر فرقه های دینی- مذهبی. اتخاذ نظام سیاسی مبتنی بر سیکولاریسم باعث شده است تا هر نوع تنش های مذهبی و دینی میان فرقه های مختلف، هیچ وقت فرصت عمل نیابند. به یمن سیکولاریسم، تمام فرقه های دینی- مذهبی، بدون کمترین اختلاف و اخلال در نظم عمومی، در کنار هم زندگی می کنند. هر نوع گرایش های تنش خواهانه مذهبی و دینی، از سوی دولت مورد پیگرد قرار می گیرد.

چهار؛ تجدد آمرانه: قزاقستان به عنوان عضو سابق اتحاد جماهیر شوروی، در حال حاضر پس از روسیه، دومین کشور مقتدر و صاحب و نظم و اقتصاد پایدار در میان سایر جمهوری های سابق شوروی است. با اعتقاد کامل می توان گفت که این جایگاه، محصول تلاش فکری و عملی نخبگان قزاقستان است. تیم پرزدنت نظربایف را همه جمعی از نخبگان فکری با تعهد و تا مغز استخوان سیکولار، تشکیل می دهد. طرح و تصویب سه استراتیژی توسعه ملی (اکسپو 2017، استراتیژی 2030، استراتیژی 2050) همه با رویکرد تغییر و توسعه ملی است. بخش مهم از ماده های این استراتیژی های ملی، رویکرد فرهنگی دولت سیکولار پرزدنت نظربایف را در آینده مشخص می کند. همسویی با فرهنگ جهانی، صلح طلبی، کثرت گرایی سیاسی، فرهنگی و دینی، توسعه اقتصاد و جلب سرمایه های خارجی، تقویت و تولید نیروهای متخصص از ماده های مهم این استراتیژی ها است.
در واقع یاران نخبه‏ی رئیس جمهور نظربایف (سران دولتی) عضو یک دسته‏ی فکری‏اند که همه معتقد به تجدد آمرانه هستند. به عنوان مثال، کنترول فرقه های مذهبی و دینی در هر ساعتی از شب و روز و وارد کردن فرهنگ مدرن غربی به منظور استحاله کردن فرهنگ بومی و تا حد مذهبی ملت قزاقستان، نمونه ای از این سیاست و تلاش هاست. دسته ها یا افراد اسلامگرای این کشور، با ذره بین کنترول می شوند زیرا یاران نخبه ی دولت نظربایف، به خوبی از پیامدهای اسلامگرایی آگاه اند و برای همین است که این اسلامگراها، فرصت عمل نمی یابند و تنها کاری که می کنند، گذاشتن ریش، کلاه و حفظ برخی دیگر از سمبول مربوط به فرقه های افراط گرا هستند که عددی به حساب نمی آیند. پلیس های حافظ امنیت و پلیس های شهربانی، هر نوع گشت و گذارهای گروهی مردان را به شدت کنترول می کنند. برای همین است که گشت و گذار یک زن و مرد یا دختر و پسر از سر شب تا صبح، عیب و ایرادی محسوب نمی شود و برعکس. پیامد دیگر این سیاست از سوی نخبگان فکری دولت، ایجاد نسخه ی مدرن اسلام است. درست است که امروز ترکیه عنوان کشور مدرن اسلامی را دارد؛ ولی حقیقتاً دولت قزاقستان در تأسیس و ترویج اسلام مدرن، از کشور ترکیه قوی تر عمل کرده است و شایسته است که قزاقستان نماینده اسلام مدرن باشد.

پنجم؛ آینده‏نگری بلندپروازانه: در مقدمه استراتیژی 2050 قزاقستان، آمده است که دولت قزاقستان تا سال 2050 باید در لیست برترین کشورهای دنیا، شامل گردد. این بلند پروازی با درک و خوانش سیاست نخبگان قزاقستان، دور از امکان نیست. اتخاذ چنین سیاست و دور اندیشی روشنفکرانه و سبقت به سوی مدرنیسم، منجر به خودباوری و خوش بینی قابل ملاحظه ای در ذهن هر شهروند قزاق شده است. از حرکت های بلندپروازانه دیگر پرزدنت نظربایف، تغییر الفبای سیریلیک (روسی) به لاتین، و تغییر نام این کشور است. طی یک کنفرانس مطبوعاتی که چند ماه قبل دایر شد، رئیس جمهور قزاقستان اعلام کرد که به زودی نام کشورش، از قزاقستان به «قزاق ییلی» تغییر خواهد کرد. رئیس جمهور نظربایف در تبیین این تصمیم تصریح کرده بود، کشور قزاقستان، کشوری در حال رشد و توسعه است و از هر جهت با کشورهای همجوار خود که پسوند «ستان» را دارند، قابل مقایسه نیست. این حرف از یکسو بلند پروازی دولت نظربایف را نشان می دهد و از سوی دیگر، نشان دهنده اراده ی قوی دولت نظربایف برای تغییر و حرکت به سوی توسعه است. «قزاق ییلی» یعنی سرزمین قزاق ها. به تحلیل عده ای از کارشناسان سیاسی مسائل آسیای میانه، اتخاذ چنین سیاست از زمان استقلال تا اکنون، نوعی حرکت ناسیونالیستی به هدف حفظ و تثبیت کشور، تاریخ و فرهنگ ملیت قزاق است. بر مبنای چنین تحلیل، این تصمیمات دولت قزاقستان، ناشی از نوعی هراس است گرچند با شروع بحران اوکراین و حمایت قاطع روسیه از جدایی طلبان روس تبار در شرق اوکراین، به نظر می رسد این مسأله از بحث افتاده باشد. در هر صورت، اما دور اندیشی بلندپروازانه، در هر نگاهی، دستکم ناشی از ذهنیت مثبت نخبگان قزاقستان است و از سویی، عزم آنها را برای آینده ی بزرگ نشان می دهد. در نتیجه چنین سیاست هایی است که هر شهروند قزاق، به جایی اینکه به گذشته بیندیشد، ذهن اش معطوف و متوجه به آینده است. آینده نگری مثبت.*
لحظه‏ی خدا حافظی
آخرین روزی که رفتم تا با استادانم در دانشکده (دانشکده روزنامه نگاری) خدا حافظی کنم، مدیر تدریسی با تبسم همیشگی اش در حالی که دیقی و دلتنگی در چهره اش هویدا بود، پرسید، آیا خاطرات مهمی از این کشور دارم. معلوم است که پاسخی جز این به ذهن ام نمی رسید: «خب، البته. بیشتر از یک کتاب.» و سوال دوم اش این بود که آیا مهم ترین چیزی را که در قزاقستان مشاهده کرده ام، چه بوده است. این سوالی بود که بارها به همه ی استادان در مورد گفته بودم و اگر خانم مدیر اصرار داشت تکرار کنم، شاید به این دلیل بود که دوست داشت آخرین جملات یک دانشجویش را بشنود. گفتم: «نقش زنان، حضور زنان و همت بلند زنان. من به وجود زنان این سرزمین افتخار می کنم.» زنان در جامعه ی قزاقستان، به تنهایی یک بازوی دولت است. دولت سیکولار پرزدنت نظربایف تمام حق و آزادی ها را به زنان داده است و اینگونه است که بر خلاف عرف و عادات و باورهای افغانی ها، زنان نه تنها چیزی از مردان کم ندارند، بلکه بارها با استادانم در آنجا گفتم، اگر یک روز پای زنان را از کار و فعالیت بگیریم و بر طبق مثلاً سنت های دینی- افغانی، آن ها را کنج خانه نگه داریم، در فاصله دو روز، این کشور (قزاقستان) فلج خواهد شد. تقریباً هفتاد درصد کار در بازار خرید و فروش، حضور هفتاد درصد زنان در دانشگاه ها، شفاخانه ها و... عبارت از نمایش جذاب قدرت زنان و ظرفیت یک دولت عقلانی است. حضور زنان و قدرت و جسارت و ظرفیت زنان شهری که در آن همچون یک دانشجوی افغانستانی تحصیل می کردم، تمام باورها و تیزها و اظهار نظرهای مردانه ی کتابهایی فلانی ملا، آخوند و دانشمند مسلمانی سنتی که گاهی در دوران دانش آموزی آنها را مطالعه می کردم، از پایه فرو ریخت و خامی تعمدانه ی استدلال های آنها را برای همیشه از ذهن ام، بیرون ریخت.

اشک‏های حسرت و سخن آخر
از گفتن واقعیت ها، نباید شرمید. باور دارم واقعیت ها را باید گفت و باید پذیرفت. داستان زندگی دانشجوی آرمانگرای مثل من، داستان شیرینی و اشک حسرت بود. همیشه اینطور بود. زمانی که در سالن کنسرت مشغول تماشای بهترین ترانه ها با رقص های زیبای دختران و پسران بودم، به عوض اینکه بخندم، مرارت و تلخی و اشک حسرت در چشمانم بارها حلقه زد. ذهن حریص من در چنان لحظه هایی، همواره یاد وطن می کرد و مقایسه می کرد که چطور اینجا اینگونه و آنجا یک تکه غم و اشک و درماندگی و در بدری! و ذهن آرمانگرای حسود، به آن همه شادی و سرفرازی و آن همه شکوه هنرمندانه و قلب های شادمان، حسادت می کرد و حرص می خورد که چرا در سرزمین خودش چنین نباشد، چرا آنجا قلب ها از شادی نپرد و لب ها از خوشی به تبسم باز نشود!
گاهی که از نوع برخورد، کردار و عمل دانشجویان افغانستانی و آن همه ذهن سنگی به درد و خستگی می رسیدم، دلم می خواست بروم از آنها با لحن قاطع بپرسم، آیا از خودتان پرسیده اید چه چیزی را اینجا مشاهده کرده اید؟ آیا از خودتان پرسیده اید، چقدر تغییر را در درون خود احساس می کنید؟ آیا هرگز شده است یک بار مقایسه کنید؟ و آیا، هرگز- حتا یک بار- آرزوی فردای قشنگی را کرده اید؟ زیرا یکی از اهداف مهم فرستادن دانشجویان به کشورهای خارج برای دولت ما، این است که ذهنیت آنها عوض شود، آنها با مطالعه و مشاهده فرهنگ های دیگر، به پختگی برسند، آنها ظرفیت نوی در خود ایجاد کنند، آنها باید قبول کنند در دنیا ملت ها، فرهنگ ها، گرایش ها و اعتقادات گوناگونی وجود دارد که لازم است پذیرفت هر کدام، مربوط به نوع بشر است و هر گونه مطلق گرایی و مطلق  اندیشی و بنیاد گرایی، جز نابودی و ابتذال، سودی ندارد.
همه ی آنچه را در سطور بالا- تحت عناوین جداگانه- نوشتم، همه ی آنها را در تمام وقت با کشور خودمان مقایسه کردم و اشک حسرت ریختم و آنچه را اینجا ندیدم، همانی بود که آنجا دیدم و هر آنچه را در طول تحصیل دیدم، مطالعه و مشاهده نمودم، اینجا ندیدم. اگر آنجا گشت و گذار پسر و دختر و معاشرت آزاد و حضور گسترده ی زنان در تمام عرضه ها و آن همه آینده اندیشی مثبت و عقلانی و اعمال سیاست آمرانه معطوف به تجدد و سیکولاریسم و کثرت گرایی بود، کشور ما- دریغ- که هیچ چیزی از آن را ندارد. اینجا جماعت ها و فرقه های افراطی دینی، در ملاء عام فعالیت می کنند در حالی که پلیس ها، خودسرانه کافه ها را می بندند و دختران و پسران را فحش و ناسزا گویان، تحقیر و زندانی می کنند. آرزو می کنم ایکاش دولت و جامعه ی ما درک کنند که فرهنگ بسته و آکنده از تبعیض جنسیتی و ایجاد فضای به شدت محدود میان زن و مرد و دختر و پسر، چه زیانهایی را نصیب فرهنگ و جامعه کرده است. ستم بالای زنان در سطح خانواده و اجتماع، عقده های ویرانگر جنسی برای جوانان، تجاوز، همجنس بازی، خودارضایی، خود آزاری، دیگر آزاری و... همه پیامد این سنت افغانی است. زنان در جامعه ی مرد سالار و چنین سنت زده و بی خبر از زمینه و زمانه، در مغاک تیره ی غم و افسردگی و خصم و خشونت، نفس می کشند و افکار اکثر جوانان که بایستی نیروی فعال پیشرفت و همساز و هم قدم شدن با عصر قرن بیست و یکمی باشد، شب و روزشان در خدمت افکار تندروانه دینی قرار دارد و به جای صدای رسای آزادی و تجدد و عقلانیت، بلندگوهای مسجد غرا و سخنگویان عقب گرایی، در حکم شارعان و شارحان اخلاق و آخرت، جامعه‏ی کم سواد کشور را هر روز یک گام به عقب می برند! دریغ! اینگونه است که برای یک دانشجوی آرمانگرای افغانستانی، خاطرات یک دوره تحصیل در فضای غیر از اینجا، همواره با درد و حسرت و افسوس، همراه بوده است.
------------------

коллекция фотографы
фотографер: Зартошт Махди

     گروهی از دختران قزاق در حال رقص سنتی قزاقی. با لباس سنتی قزاق. 

    نظامیان در حال رژه به مناسبت 9 می، سالروز پیروزی اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم. فتح برلین توسط ارتش اتحاد شوروی، یکی از مهم ترین افتخارات کشورهای عضو سابق اتحاد شوروی است. پارک گورکی. 

    گروهی از مردان در حال اجرای خواندن و رقص- دانشگاه الفارابی

    گروهی از دختران و پسران قزاق در حال نواختن دمبوره. دمبوره موسیقی ملی ملیت قزاق است و به سبک های خاصی نواخته می شود. این برنامه به مناسبت جشن نوروز است. در کنار کرسمس و سال نو میلادی، نوروز یکی از بزرگترین و با شکوه ترین جشن ها در قزاقستان است که از اول حمل شروع می شود تا سی ام حمل.  


    ارکستر سمفونی دمبوره و ویولن. سالن جشن دانشگاه ملی قزاقستان.


    یک بانوی خواننده قزاق در حال اجرا. 


    گروه رقص حرفه ای به سرپرستی خانم استاد مدینه در دانشگاه الفارابی. این گروه، رقص سنتی کره جنوبی را تمرین می کنند. 


    گروه های هنری در قزاقستان، نه تنها روی هنر و فرهنگ قزاق توجه دارند، بلکه آنها سعی می کنند سبک های هنری در بخش های مختلف هنر را از جوامع و کشورهای دیگر وارد کنند و خود اجرا کنند. رقص کره سنتی کره جنوبی.


    دسته های تازه و لیف گل های رنگارنگ، برای جشن از روز جهانی زن، آماده فروش است. در روز جهانی زن، مردها دسته های گل را به نزدیکان شان تقدیم می کنند. حضور زنان در بازار کار و در سازندگی فرهنگ و توسعه ملی قزاقستان، برجسته و به سادگی مشهود است. زنان در قزاقستان، فعال ترین قشر هستند. 


    طبیعت قزاقستان. این سلسله کوه پوشیده از مه، کوه های "آلمارسان" همچون دیواری در جنوب شهر آلماتا ایستاده است. این رشته کوه، ضمن منظره زیبا و اعجاب انگیزی که دارد، منبع بزرگ آبی نیز محسوب می شود. 


    نمای کوه های زیبای آلمارسان از زاویه یک گردشگاه زیبا (سنترال پارک). مردم قزاقستان، اوقات فراغت شان را بیشتر صرف گردش و یا ملاقات می کنند. 


                         یک بانوی زیبای قزاق در حال اجرای رقص سنتی اسپانیایی در روز 
                         "ملیت ها" (день народным)


                         یک قزاق، بر فراز تپه، لای مه و باران، تنها می رقصد.


    دو بانوی زیبای قزاق. گردشگاه میدان جدید (новый площедь)


    کنفرانس اتحادیه ترک تباران. اشتراک کنندگان این کنفرانس، اساتید دانشگاه های ترکیه و قزاقستان به شمولی نمایندگانی از جامعه هزاره های افغانستان. 



عکس ها توسط مدیر وبلاک (مهدی زرتشت) در مقاطع مختلف زمانی همچون خاطره ثبت شده است. استفاده از  این عکس ها با ذکر منبع مجاز است. 











هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر